اخرین یادداشت امسال

نمیدانم ، شاید این اخرین یادداشت امسال باشد     

 

 

سرا پا اگر زرد و پژ مرده ایم  

ولی دل به پاییز نسپرده ایم  

 

چو گلدان خالی لب پنجره  

پر از خاطرات ترک خورده ایم ... 

 

 

دوستت دارم .   

 

 

                                                18:35                        1387/12/27

 و السّلام .

 

چهار شنبه سوری

دستانم را محکم بگیر تا با هم از روز اتشی که در دلم به پا کردی ، بپریم ... 

اتشی سرخ ... سرخ تر از هر چه عشق ، تمام وجودم از این سرخی  سرشار... 

دستانم را محکمتر بگیر  

... 

برای محمد علی

عزیزم ، محمد علی مهربانم ... 

کاش این اخرین عیدی باشد که دستم از دست های مهربانت جداست و سرد ... 

همه ی ارزوی لحظه ی تحویل سال منی ... 

ارزو می کنم که سال جدید سال تحولات بیشتر ، و موفقیت های بزرگ تر از همیشه ، باشد ،  

برای تو. 

سال نو مبارک  

سال من وقتی تحویل شد که به من گفتی : عاشقت هستم ...

سبزه

            «ای خدا پس کی این سبزه ها قد می کشند؟ »   

دخترک هر روز صبح   سبزه را اندازه میگرفت و پیچ و تابش می داد تا ببیند به اندازه ی گره  

زدن قد کشیده  یا نه ! 

درخواست

یکنفر بیاید شادی ته نشین شده ی توی دلمان را هم بزند  

لطفا  .

می خواهم سال نو  

 شادی توی تمام تنم 

 یکنواخت جریان پیدا کند  

توی تمام سلول ها  ... 

 

ماهی قرمز

ماهی توپولی قرمز ، امده بود روی اب ، داشت میمرد ... اکسیژن کم اورده بود .  

 ما حواسمان پرت شده بود به شیرینی های مربایی  

ماهی قرمز چند باری صدایمان کرد ... 

 ما نشنیدیم   

عیدی هایمان را می شمردیم  

ماهی توپولی قرمز با چشم های ور قلمبیده ی وحشت زده اش ، روی اب ماند   

ما ندیدیمش  

مثل هر سال  ، مثل هر عید ...

 

سال نو مبارک

سال نو مبارک  

سالی نو ،  مثل  کفش های سفید تخ تخی من .  

سالی نو ، مثل اسکناس های بیست تومانی و ده تومانی .   

  سالی نو ،   مثل هیچ سال دیگر ... 

سالی نو ، لبریز از خاطرات کهنه ی سیاه سفید و نم کشیده.

 مبارک ...

 

تو می تونی

وقتی جای خنده غم  

می شینه روی لبام  

تشنه ی توازشم  

خسته از خستگی هام  

 

 

 وقتی که دستای من  

گرمی دستی می خواد  

وقتی یه لحظه خوشی 

 به سراغم نمی اد  

 

 

تو می تونی غم ها مو خاک کنی  

گونه های خیسم و پاک کنی  

 تو می تونی  

 دلم و شاد کنی  

من و از درد و غم ازاد کنی 

  

 

به تن مرده ی من 

 تو می تونی جون بدی 

به رگ های خشک من  

قطره قطره خون بدی  

  

 

وقت گریه می تونی 

 من و خندونم کنی 

 می تونی با خوبی هات 

منو مدیونم کنی                                                                شهرام . ش

 

 

تو می تونی هستی مو  

بسپری به دست باد 

 می دونی دوستت دارم 

 تو رو خیلی زیاد   ...

فراموشم نکن

هنو زعاشق ترینم 

 ای تو تنها باور من  

به غیر از با تو بودن 

 نیست هوایی بر سر من   

 

 

هنوز عطر تو مونده  

در فضای خانه ی من  

هنوز هم بی قراره  

این دل دیوونه ی من  

  

فراموشم نکن  

فراموشم نکن  

 

تو یی تنها دلیل بودن من  

به یاد من باش 

فراموشم نکن  

   

من تشنه ی محبت  

درد اشنای هجرت  

دلم به این جدایی  

هرگز نکرده عادت 

  

ناکامی از تولد  

همزاد بخت من بود  

ندارم از تو شکوه  

این سرنوشت من بود  

  

فراموشم نکن  

فراموشم نکن  

تویی تنها دلیل بودن من  

به یاد من باش 

فراموشم نکن   

 

بی تو حدیث عشقو  دیگر 

باور ندارم  

جز با تو بودن  

ارزویی بر سر ندارم   

 

می پیچه عطر خاطرت  

در خلوت شب های من  

تکرا ر اسم قشنگت  

شده عادت لب های من  

 

 

فراموشم نکن   

فراموشم نکن  

تویی تنها دلیل بودن من  

به یاد من باش 

فراموشم نکن ...                                                                 معین

برای زهرا ( تموم دنیا می‌دونن واست می‌میرم. )

به جز تو از خدا دیگه هیچی نمی‌خوام 

می‌خوام که دستاتو بذاره توی دستام 

چراغ خونه‌ام بشه چشمای قشنگت 

یه عمری دنبالت می‌گشتم توی رؤیام 

 

آسمون به زمین بیاد 

می‌خوامت 

حتّی اگه خدا نخواد 

می‌خوامت 

دوستت دارم خیلی زیاد 

می‌خوامت 

حتّی اگه خدا نخواد 

می‌خوامت.

زهرا و محمّدعلی

خوش به حال خودمون که همدیگرو داریم تا ابد.

سر انجام

هر بار که می ایی و می روی ، حسرتی بزرگ توی جانم ، پا می گیرد و قد میکشد ... 

امدنت جان گرفتنی و رفتنت جان دادنی می شود  سخت ... تلخ ...  

اینبار که می ایی یا بمان یا مرا هم با خود ببر .  

یکبار به عشق بیانجام ... به پیوند ... 

دلگیرم

 

دلگیرم از تمام این لحظه ها  

که دیر میگذرند در نبودت  

و  

عجول و بی قرارند با امدنت  

 

دلگیرم از همه عالم  

از ابر ها هم حتی  

که  

طاقت دیدن  من و تو را  

زیر یک چتر  

ندارند    

 

دلگیرم ... خیلی زیاد  

از تمام چراغ های مسیر  

که سبز شدند به روی ما   

و از این شرم لعنتی   

 

 

دلگیرم  

خیلی  

ز ی ا د

زهرا من

به نام خدایی که « زهرا من » را آفرید تا بقیّه‌ی دنیا قیافه نگیرند.

لحظه ی تحویل سال

رادیو که اغاز سال نو را اعلام کرد ، پیر زن ، قران را بست .

اشکی را که روی گونه مانده بود پاک کرد .

دیگر حسابش را نداشت که این چندمین بار است  لحظه ی تحویل سال  کنار شوهر می نشیند و در

سکوت به او خیره می شود .

دلش میخواست فقط یکبار دیگر شوهر به او عیدی می داد اما ...

 

به زحمت خم شد .سنگ را بوسید . فاتحه ای خواند و با اندوه گورستان را ترک کرد .

بعضی‌وقت‌ها ...

بعضی‌وقت‌ها دلت می‌خواهد گوشه‌ای تنهای تنها خودت را طوری از دیده‌ها پنهان کنی که کسی نتواند بر تو خرده بگیرد و از آن حرف‌هایی بزند که اصلا دوست نداری بشنوی.

تمام دنیا روشن

چرا غ ها یکی یکی روشن می شوند

شب روشن می شود

ماه روشن تر از همیشه

تمام دنیا روشن ...

اینها همه نشانه اند

 

یعنی داری می ایی ...

موهایم را با عجله شانه می زنم و

منتظر می نشینم

داری می ایی ...

گل فروش ...

روی یک جدول بسته

یه پسر بچه نشسته

گل های سرخ و گرفته

روی انگشتای بسته  

 

 

گل فروش کوچک ما

شب ها زخم هاشو شمرده

همه ی ارزو هاشو

باد دزد کوچه برده  

 

 

اگرم با گشنگی هاش

شب و تا صبح سر اورده

سررسیدن بهارو

کسی یادش نیاورده 

 

 

ای خانوم گل

ای اقا گل

اولین بهار من گل

ای خانوم گل

ای اقا گل

اخرین بهار من گل  

 

 

ادما تو فکر عیدن

فکر یک ماهی سفیدن

اونا از توخونه هاشون

انگار هیچی نشنیدن   

 

دیگه شب ار راه رسیده

غنجه ی غروب و چیده

ا ز پسر بچه ی خسته

هیچکی یک گل نخریده  

 

 

پل عابر پیاده

  اما جای امن خوابه

رو لب اون پسر اما

یک سوال بی جوابه   

 

ای خدا ؟ای خدا؟ چرا نمیشه

 این گلا یه لقمه نون شه ؟

جای خواب من رو ابرا

روی بام اسمون شه   

 

چرا سوسوی ستاره

تو شب من نمیمونه ؟

قدر این گل های سرخو

چرا هیچکس نمیدونه ؟ 

  

ای خانوم گل

ای اقا گل

اولین بهار من گل

ای خانوم گل

ای اقا گل

اخرین بهار من گل  

 

صبح شده اونور شیشه

پسرک بیدار نمیشه

انگاری تمام عمرش

توی خواب بوده همیشه  

 

 

گل های مرده ی پرپر

روی پل ریخته کنارش

خیره موندن به خیابون

اون چشای بیقرارش  

 

چشم بچه های کوجه

اما بازم زیر بارون

توی مرخصی عیده

پاسبون این خیابون   

 

چشم بچه های کوچه

اما بازم زیر بارون

کی میشه از خواب بیدار شن

ادمای این خیابون ...