؟

بیمارم 

سخت 

همه جایم درد میکند 

حتی احساساتم... 

تو کجایی؟

دوباره

دوباره امدم. چرخی زدم توی اتاق ها و توی یخچال هم .

کانال ها را بالا و پایین کردم و توی کشو ها نیم نگاهی انداختم.

از چشمی در بیرون را هم نگاه کردم و از پنجره هم .

نمیدانستم دنبال چه بگردم.

از وقتی که رفتی هیچ چیز دست نخورده.

حوصله ام سر میرود

برایت یادداشت میگدارم: دیگر نمی ایم.

و

دوباره میروم.

بیچاره ما

بیچاره من
با این دل
که دست تو افتاد
و
بیجاره تو
وقتی پشیمان شدم...  

 

صبح بود 

صبح ابری یک روز بهار 

که بیدار شدم و خواستم که نباشی 

نبینمت 

انگار بار سنگینی از روی دوشم برداشته بودند. 

مانده بود گفتن به تو 

سخت نبود 

اما ...  

 

بیچاره من  

با این دل که دیگر دوستت نداشت 

بیچاره تو 

وقتی بی دریغ عشق میبخشیدی  

بیچاره ما ...

فاصله

فاصله بین ما معنی ندارد وقتی جزئی از من هستی و تکه ای از وجودم

از خودم غافل نمیشوم. حتی ثانیه ای...

 

سکوت میکنم

گفتم زنده باد فمینیست

اما دلم تو را فریاد زد.

و عقایدم را کر کرد.

سکوت میکنم تا تکلیفم را با این نگاه های دوست داشتنی ات روشن کنم.

مَرد!

سدّ

سدّ زدی جلوی رفتن هایم و گندیده ابی شدم با ارایش نیلوفر...

رد خواهم شد از این همه  سر سختی های عبوس.

 تکه تکه خواهی شد اما با من خواهی امد. تنهایم نمیگذاری .

سدّ همراه، شکنجه گر تر از سد مقابل است و تو با من خواهی امد.

 

تا دریا. تا مرگ...

بد ذائقه

فکر کردم که عاشقم شده. شیرینی حضورش را هر جا که بودم حس میکردم. توی دلم مزه مزه اش کردم بارها و بارها تا ببینم که میخواهمش یا نه .

اخر یک شب توی رختخوابم نشستم و زل زدم به تاریکی روبروم و گفتم که این طعمی نیست که  میخواهم.

فردا وقتی غیر مستقیم حالیش کردم که عاشق من نباشد، تلخ ِ مغرور شده بود و وانمود کرد که هرگز به فکرم نبوده و انقدر بد مزه شد که فکرش را تف کردم توی باغچه ی کنار خیابان.

حالا، روزی چند بار به ذائقه ام لعنت میفرستم و بی مزه گی را قی میکنم.

کاش شور عشق را میچشیدم. با انکه تلخی غرورش را تف کردم...

چه اهمیت دارد؟

چه اهمیت دارد که تو چه جور مردی هستی؟! خودخواه یا عاشق.

مهم این عشق بازی کوتاه نگاهمان است که از هم سیر نمیشوند.

چه اهمیت داری که تو به دنیال چه جوری عشقی هستی؟ پر حرارت یا بی احساس و سنگی. مهم حس و حالی است که توی قلب هامان ما را خواستنی کرده . برای هم.

چه اهمیت دارد که تو بعدها چگونه میخواهی ام؟ همان طور که هستم یا طوری که تو بخواهی.

مهم این درد عمیق عشق است که دست هامان را به لرزه واداشته و گونه هامان را سرخ تب الوده.

چه اهمیت دارد که من چه جور زنی هستم؟ هوس باز یا عاشق.

مهم این لحظه است که با تو هستم و برای تو. فارغ از دنیا و بی خیال از اینده.

چه اهمیت دارد که توی سینه ام ، توی پستوی ذهنم چه خواسته ام؟ عشق یا ثروت.

مهم این است که زمانه خواست اینک در یک نفسی اغوش توباشم.

هیچ چیز، هیچ اهمیتی ندارد . عشق خواستنی است و کور.

این لحظه را خواستیم و دیگر اهمیتی ندارد که

 

    روزی

             سرد

                   باشیم

                           ...

هیچی نبود کم همه چیزی داشتم

تو زندگیم هیچ چی نبود کم، همه چیزی داشتم

جز یک نگاه مهربون، جز یکی واسه ی خودم

 

دلم نبود اسیر و من یک مرغ عشق توی قفس

همه وجودم طلبید عشق تو  رو تو هرنفس

 

سخت بود واسم عاشقی و از این پیله  رهایی

حالابا دیدنت دنیا بهشته و منم جهنمی اگه نیایی

 

تو زندگی ام هیچی نبود کم،جز نازنین وجودت

هرچی که دارم به فدات، قربونی حضورت

 

تورو میخوام،عشق ِ نجیبم، ای معصوم و پاک 

تشنه ی بودن و نگاتم،بی تاب اون عشق ناب

 

تا همیشه مال تو ام، قربونی اون نگات

فقط یکبار صدام بزن، جونم فدای صدات

  

 

میدونم که کلی غلط قوروت نوشتم

اما ببخش و قبولش کن

دوستت دارم عزیزم :*

 

هوای با تو بودن

اینجا

بی تو

هوا نیست که زنده بمانم

هوای با تو بودن

لازم است

برای زندگی

برای من ...

27/3/89

 

لم داده بودیم زیر افتاب و دلمان قنج میرفت برای هم 

قصد برنزه شدن نداشتیم  

 فقط تنمان داغ و دلمان کوره ی اتش و مغزمان باد کرده بود 

اب قند نارنجی ریختیم روی سوختگی های روحمان و  

فالوده بین ثانیه هامان و کباب ابدار توی سر در این روز گرم چسبانیدم

حال قشنگی است عشق!  

 

 دوستت دارم هرچند از سر ان ایستگاه مترو تا سر ان چهار راه شلوغ یکریز با من بحث کنی و غر بزنی و بخواهی با من حتی توی اتاق دکتر هم بیایی!! 

:)*

وقف

حیف شد . 

دوست داشتی امروز دیدنی ها باشیم 

با همه . 

 مطمئن باش دیگر اتفاق نمیافتد که بخواهی و نشود . 

وقتی دست هامان توی دست هم قرار گرفت دیگر وقف خواهم شد 

وقف تو 

برای هرچه که دوست داری 

برای یک عمر 

...

 

داستان خلفت

و خداوند مرد را افرید

و سپس

زن را افرید

که افتضاحی را که بار اول بالا اورده بود جبران کند! 

 

 

 

 

 

 

فقط یک شوخی بود 

وگرنه معصومیت و نجابت و صبرت و با بهشت هم عو ض نمیکنم  

تنها مرد دنیای من ... علی عزیزم

برای فردا

دل توی دلم نیست برای پیش تو بودن  

برای فردا 

 

برای اینکه دوباره بیایم و دیر کنم مثل همیشه و با تو بخندم و بحث کنم و اخر هم بغض کنم موقع دست تکان دادن از پشت شیشه و ... 

دلم برای نگاه هایت تنگ شده . نگاه های یواشکی ات به ناخن هایم ... 

دلم تنگ شده برای دیدن تو که عصر همان عشق را میشود توی نگاهت دید که ظهر ! 

 

دلم تنگ شده یک عالمه. 

 

 

دوستت دارم علی عزیزم:*

بی خوابی

دلم نمیخواهدبخوابم

وقتی که نیستی برای لالایی و نوازش

با یک بوسه و یک بغل عشق و یک دنیا ارامش

دلم نمیخواهد که بخوابم...

بی خوابی ام را ابدی نخواه.

عادت و علاقه

بین جمعیت ایستادم برای دیدن تو

 هیچ کس دیگری را نمیبینم

تنها تو هستی که میان همهمه و هیاهوی این مردم

چشمهایم به دیدنش عادت دارند

و علاقه ...

  

 

دوستت دارم عزیزم 

دیروز و امروز

چقدر چایی ریختن برای تو شیرین است !  

 

چقدر کارها که تا دیروز ِ بی تو، برایم عذاب اور بود و  

امروزِ با تو لذت بخش است 

مثل همین زندگی ...

پرستوها

وقتی انقدر به هم ریخته و اشفته ام و تو صبور و ارام 

گریه ام میگیرد  

چقدر دیدن پرستو ها با تو دلنشین است ... چقدر...

۳/۳/۸۹

عزیزم تولدت مبارک 

روز تولد تو میلاد عشق پاکه  

برای شکر این روز پیشونی ام به خاکه ... 

 

 

 

 

 

 

 

دوستت دارم زیاد علی عزیزم:*

پنج شنبه 30/2/89

 

من اونطوری که دیگران بهت میگن و اذیت میشی ، فکر نکردم و نمیکنم . 

چرا باورم نکردی؟