چه روزی مبادا تر از امروز
که افتاب صبحش بی عشق دمید
و ابرهای دلگیرش نبارید
و ظهرش ساکت و سوت و کور بود
و عصرش لبریز از کارگران خسته
چه روزی مباداتر از امروز ؟