روبروم دیواری از ناگفته ها
پشت سر حرفای تلخ این و اون
تو گلوم فریاد بی صدای درد
توی قلبم قصه ی تکراری تنهایی ها
پشت سر خاطره ی بد
روبروم اینده ی سرد
حرف تلخ این و اونو
همه ی زندگیمه درد
نه کسی سنگ صبورم نه کسی حتی کنارم
میشه تکرار روز و شب ها
ارزو جز تو ندارم.
خسته ام از دست خودم هم
از زمون و اسمون هم
نرسید ناله و اهم
به گوش کر خدا هم ...
روبروم تو
پشت سر تو
حال و اینده ام فقط تو
زنده ام و زندگی من
بسته شد به دیدن تو
تلخیه این شب و روزها
تو ی این زندگی بد
همه خواستنی و خوبه
چون که زنده ام واسه ی تو
پشت سر حرفای تلخ این و اون...
روبروم آیندهی سرد...
این دو تا رو نفهمیدم عزیزم:* یادم بنداز دیدیم همو ازت بپرسم.
منم هیچ آرزویی جز زهرا جون ماه خودم:* ندارم.